محل تبلیغات شما

همیشه تو رویاهام با همسر دست توی دست هم توی خیابونهای ونیز قدیم میزدیم و این بار این اتفاق قشنگ افتاد من و همسر باهم رفتیم ونیز به قول خودش یه ماه عسل بسیار بیاد موندنی بود 

خیلی خوش گذشت با کلی سوغاتی برای بچه ها برگشتیم 

و امشب باید بچه هارو به رستوران همیشگی ببریم تا جشن بگیریم که باز کنار هم هستیم 

چقدر دلم براشون تنگ شده 

کلی با مامان حرف زدم و البته شوهر هم 

کلی تعریف و کلی دلتنگی 

یه سفر باید تا شهر من بریم و دیداری. جون و بابای جانم داشته باشم و یه سفر هم شهر همسر تا با اقوام همسر هم دیداری تازه کنیم 

این سفر خارجه درسته طولانی نبود ولی انگار خیلی زمان طولانی از همه دور بودم

فردا شب داداشها رو با خانمهاشون و پسرای گلشون دعوت کردم 

باید سوغاتیهاشونو جدا کنم 

چه حس قشنگیه سروصدای بچه ها .با همه لذتی که از سفر بردم ولی هیچ کجا خونه خود ادم نمیشه 

از دیروز که رسیدیم عین کدبانوها خانه مرتب کردمو و حیاطی شستمو و باغچه اب دادمو و کلی لباس که فرزندان دلبند توی این ده روز توی سبد لباسها انداختن 

خدا خیرش بدهد زینت خانم را اشپزخونه و حمام و دستشویی عین همیشه برق میزنه انگار نه انگار خانم خونه مدتی  نبوده 

پسرا کلی حرف دارن برای منو باباشون اینقدرررر میگگگگنننن و میگن تا بیهوش میشن 

 

فاز دوم و شروع کار جدی من بعد از چند سال خانه نشستن

دخترم تولدت مبارک

یکم تغییرات در دکوراسیون

سفر ,کلی ,توی ,هم ,همسر ,انگار ,ماه عسل ,و کلی ,بچه ها ,بردم ولی ,حیاطی شستمو

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

هوای حوصله‌ی این روزها...